loading...
مطالب جالب.اخبار روز دنیا و..
mohammadali1369 بازدید : 116 چهارشنبه 17 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

خوندنيه خداييش

گلايـه دکتر شريـعتي از خـدا و جـواب سهراب سپـهري ...!!!

********

ابتدا گلايه :

خدايا کفر نميگويم،

پريشانم،

چه ميخواهي تو از جانم؟!

مرا بي آنکه خود خواهم اسير زندگي کردي.

خداوندا!

اگر روزي ز عرش خود به زير آيي لباس فقر پوشي

غرورت را براي تکه ناني

به زير پاي نامردان بياندازي

و شب آهسته و خسته

تهي دست و زبان بسته

به سوي خانه باز آيي

زمين و آسمان را کفر ميگويي

نميگويي؟!

خداوندا!

اگر در روز گرما خيز تابستان

تنت بر سايه ي ديوار بگشايي

لبت بر کاسه ي مسي قير اندود بگذاري

و قدري آن طرفتر

عمارتهاي مرمرين بيني

و اعصابت براي سکه اي اين سو و آن سو در روان باشد

زمين و آسمان را کفر ميگويي

نميگويي؟!

خداوندا!

اگر روزي بشر گردي

ز حال بندگانت با خبر گردي

پشيمان ميشوي از قصه خلقت،

از اين بودن، از اين بدعت.

خداوندا تو مسئولي.

خداوندا تو ميداني که انسان بودن و ماندن

در اين دنيا چه دشوار است،

چه رنجي ميکشد آنکس که انسان است و از احساس سرشار است

******************************

اين هم جواب سهراب سپهري از زبان خدا:

منم زيبا

که زيبا بنده ام را دوست ميدارم

تو بگشا گوش دل پروردگارت با تو ميگويد

ترا در بيکران دنياي تنهايان

رهايت من نخواهم کرد

رها کن غير من را

آشتي کن با خداي خود

تو غير از من چه ميجويي؟

تو با هر کس به غير از من چه ميگويي؟

تو راه بندگي طي کن عزيز من،

خدايي خوب ميدانم

تو دعوت کن مرا با خود به اشکي،

يا خدايي ميهمانم کن

که من چشمان اشک آلوده ات را دوست ميدارم

طلب کن خالق خود را،

بجو ما را تو خواهي يافت

که عاشق ميشوي بر ما

و عاشق ميشوم بر تو

که وصل عاشق و معشوق هم،

آهسته ميگويم،خدايي عالمي دارد

تويي زيباتر از خورشيد زيبايم،

تويي والاترين مهمان دنيايم

که دنيا بي تو چيزي چون تو را کم داشت

وقتي تو را من آفريدم

بر خودم احسنت ميگفتم

مگر آيا کسي هم با خدايش قهر ميگردد؟

هزاران توبه ات را گرچه بشکستي؛

ببينم من تو را از درگهم راندم؟

که ميترساندت از من؟

رها کن آن خداي دور؟!

آن نامهربان معبود.

آن مخلوق خود را

اين منم پروردگار مهربانت

خالقت

اينک صدايم کن مرا با قطره ي اشکي

به پيش آور دو دست خالي خود را

با زبان بسته ات کاري ندارم

ليک غوغاي دل بشکسته ات را من شنيدم

غريب اين زمين خاکي ام.

آيا عزيزم حاجتي داري؟

بگو جز من کس ديگر نميفهمد

به نجوايي صدايم کن.

بدان آغوش من باز است

قسم بر عاشقان پاک با ايمان

قسم بر اسبهاي خسته در ميدان

تو را در بهترين اوقات آوردم

قسم بر عصر روشن،

تکيه کن بر من

قسم بر روز،

هنگامي که عالم را بگيرد نور

قسم بر اختران روشن اما دور،

رهايت من نخواهم کرد

براي درک آغوشم،

شروع کن،

يک قدم با تو

تمام گامهاي مانده اش با من

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
هر روزه با جدیدترین اخبار اطلاعات فناوری, موزیک ها روز دنیا, سریال ها و فیلم های روز دنیا و پیامک های خنده دار عاشقونه و همچنین داستان های جالب همراه شما خواهیم بود
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 72
  • کل نظرات : 26
  • افراد آنلاین : 3
  • تعداد اعضا : 5
  • آی پی امروز : 26
  • آی پی دیروز : 35
  • بازدید امروز : 29
  • باردید دیروز : 41
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 270
  • بازدید ماه : 213
  • بازدید سال : 3,556
  • بازدید کلی : 30,640